او میگوید از آن شب به بعد کابوس میبیند و گریه میکند، اما میداند اگر بازهم در آن شرایط وحشتناک گرفتار شود شاید بدون تردید باز داخل قبر برود و خودش را در اختیار مردانی قرار بدهد که از بدبختی او برای امیال خود سو استفاده کنند. ثریا یک زن در میان ن بی خانمان زیادی است که سرنوشتهای مشابهی دارند. او میگوید از کودکی از قبر میترسید، اما دیگر همه جاهایی که در سرما و باران جان پناه آنها است تفاوتی با داخل قبر ندارند. خیلی زرنگ باشیم در گوشه و کنار پنهان میشویم و شبها به راهروهای کنار توالتها پناه میبریم. کسی که زرنگ نیست مجبور میشود از پول کارت متروی خودش کم کند و سوار بر مترو به پارکهای شهر پناه ببرد. اما پارکها برای زنها امن نیست انحصارطلبی صداوسیما کار دست «VOD»ها داد
عراق و لبنان به کجا می روند؟
اندازهگیری شتاب پیری با سرعت قدمها؛ یک شگفتی خارقالعاده
پناه ,قبر ,زن ,خودش ,داخل ,زرنگ ,او میگوید ,داخل قبر ,میگوید از ,و شبها ,شبها به
درباره این سایت